فرایند تحلیل عضلانی(آتروفی عضلانی) در سالمندی و آثارآن

سالمندی فرایندی چندبُعدی است و با کاهش بارز در عملکرد عصبی‌عضلانی و اجرای فرد و کاهش عملکرد جسمانی افراد سالمند همراه است. تغییرات توده عضله اسکلتی یکی از مشکلات اجتناب‌ناپذیر سالمندی محسوب می‌شود و با کاهش پیش‌رونده عضلات اسکلتی و درنتیجه ضعف عضلانی و ناتوانی فرد سالمند همراه است. چنانچه توده عضلانی شروع به کاهش کند، رفته‌رفته با افزایش سن علائمی مبنی بر کاهش استقلال فردی و عملکرد جسمانی و کیفیت زندگی بروز خواهد کرد . این روند کاهشی با داشتن عادات نادرست تشدید می‌شود 
مطالعات متعددی به بررسی تغییرات عضلانی با افزایش سن پرداخته‌اند. در این مطالعات مشخص شده است که افزایش سن با افزایش روند آتروفی و ضعف عضلانی اندام تحتانی بیش از اندام فوقانی همراه است. همچنین بین سالمندی و اندازه (توده) عضلات بخش مرکزی بدن (شکم و پشت) رابطه معکوسی وجود دارد ،زیرا با افزایش سن، عضلات بخش مرکزی بدن نظیر عضله چندسر کمری (مولتیفیدوس) دچار ضعف و آتروفی می‌شود. و این ضعف می‌تواند با کاهش استقلال فردی همراه باشد. بنابراین می‌توان گفت کاهش توده عضلانی طی روند سالمندی بر روند زندگی فرد سالمند تأثیرمی‌گذارد

 
علت اتروفی عضلانی

تغییر سطح مقطع عضلانی دلایل مختلفی ازجمله شیوه زندگی کم‌تحرک، کاهش توان عضلات برای سنتز پروتئین، التهاب و سوء تغذیه دارد و مصرف پروتئین به‌تنهایی این کمبود را جبران نخواهد کرد.

 

راه کار جلوگیری و تاخیر روند اتروفی عضلانی

بهبود شیوه زندگی نظیر رعایت رژیم غذایی مناسب و انجام فعالیت ورزشی ،راه‌حلی برای مقابله با این روند فرسایشی است.

 بدین منظور دو روند درمانی ورزش و تغذیه، مخصوصاً مصرف اسیدآمینه باید در کنار یکدیگر قرار گیرد تا باعث بهبود قابل توجهی در عملکرد عضلات فرد سالمند شود. افزایش قدرت عضلانی از طریق انجام تمرین‌های قدرتی‌مقاومتی همراه با مصرف پروتئین باعث تحریک سنتز پروتئین عضلات می‌شود و روش مناسبی برای مقابله با روند کاهش توده و قدرت عضلانی و عملکرد جسمانی رخ‌داده با روند سالمندی است  دریافت کم پروتئین نیز در تشدید کاهش توده عضلانی سهیم است

 در بین پروتئین‌های لازم برای کنترل وضعیت عضلات بدن، پروتئین سویا به علت داشتن سهم بالایی از اسیدهای آمینه ضروری، مقرون‌به‌صرفه بودن و سرعت جذب بالا در جلوگیری از کاهش بافت عضله در سالمندی نقش قابل توجهی دارد . در افراد سالمند کیفیت پروتئین دریافت‌شده نسبت به نوع منبع دریافت اهمیت دارد و مصرف پروتئین با منبع حیوانی به علت درصد چربی بالا چندان توصیه نمی‌شود . پروتئین سویا علاوه بر اسیدهای آمینه ضروری، خاصیت آنتی‌اکسیدانی قابل توجهی نیز دارد که در کنار پروتئین‌سازی، با روند تغییر سطح مقطع عضلانی که به علت التهاب ایجاد می‌شود مقابله می‌کند . همراه‌شدن مداخلات تغذیه‌ای و مصرف پروتئین کافی به همراه تمرین‌های مقاومتی باعث افزایش سنتز پروتئین عضلانی می‌شود 

 

Seene T, Kaasik P. Muscle weakness in the elderly: Role of sarcopenia, dynapenia, and possibilities for rehabilitation. European Review of Aging and Physical Activity. 2012; 9(2):109–17. doi: 10.1007/s11556-012-0102-8

Evans WJ. Skeletal muscle loss: Cachexia, sarcopenia, and inactivity. American Journal of Clinical Nutrition. 2010; 91(4):1123–7. doi: 10.3945/ajcn.2010.28608a

Lynch GS. Sarcopenia – Age related muscle wasting and weakness. Heidelberg: Springer; 2011. doi: 10.1007/978-90-481-9713-2

Beas-Jiménez JD, López-Lluch G, Sánchez-Martínez I, Muro-Jiménez A, Rodríguez-Bies E, Navas P. [Sarcopenia: Implications of physical exercise in its pathophysiology, prevention and treatment (Spanish)]. Andalusian Journal of Sports Medicine. 2011; 4(4):158-66.

Greig CA. Nutritional approaches to the management of sarcopenia. Nutrition Bulletin. 2013; 38(3):344–8. doi: 10.1111/nbu.12046

Ikezoe T, Mori N, Nakamura M, Ichihashi N. Effects of age and inactivity due to prolonged bed rest on atrophy of trunk muscles. Euro-pean Journal of Applied Physiology. 2011; 112(1):43–8. doi: 10.1007/s00421-011-1952-x

Ward SR, Kim CW, Eng CM, Gottschalk LJ, Tomiya A, Garfin SR, et al. Architectural analysis and intraoperative measurements demon-strate the unique design of the multifidus muscle for lumbar spine stability. The Journal of Bone and Joint Surgery-American Volume. 2009; 91(1):176–85. doi: 10.2106/jbjs.g.01311

Saremi A, Gharakhanloo R, Sharghi S, Gharaati MR, Larijani B, Omidfar K. Effects of oral creatine and resistance training on serum myostatin and GASP-1. Molecular and Cellular Endocrinology. 2010; 317(1-2):25-30. doi: 10.1016/j.mce.2009.12.019.

نظرات